Stadt
نوشته شده توسط : محمد اربابی
این ترانه متعلق بخواننده سبک پاپ Cassandra Steen از البوم Darum leben wir است که در سال 2009 منتشر شده است. آهنگ رو می‌تونید از اینترنت دانلود کنید یا بخرید. 

آهنگ Stadt (شهر)یک آهنگ پاپ با موسیقی گیراست که ترانه آن به نسبت یک ترانه پاپ شاید کمی در ابتدا سخت به نظر برسد اگر در قسمت‌هایی به درستی گرامر جمله‌ها را متوجه نشدید به این دلیل است که گاهی در ترانه‌ها عبارت‌های جمله برای ایجاد قافیه جابه جا می‌شوند

امیدوارم از آن لذت ببرید...

============================================================

Es ist so viel so viel zu viel
Überall Reklame
Zuviel Brot und zuviel Spiel
Das Glück hat keinen Namen

این خیلی خیلی خیلی زیاد است
تماما تظاهر
بیش از حد نان, بیش از حد بازی
شادی نامی ندارد

Alle Strassen sind befahrn,
in den Herzen kalte Bilder
keiner kann Gedanken lesen
das Klima wird milder

تمام خیابان‌ها پیموده شده‌اند
در قلب‌ها تصاویر سرد
هیچ کس نمی‌تواند فکرها را بخواند
هوا معتدل خواهد شد

Ich bau ne Stadt für dich aus Glas und Gold und Stein
Jede Strasse die hinausführt führt auch wieder rein
ich bau eine Stadt für dich und für mich

من برای تو شهری می‌سازم از شیشه و طلا و سنگ
هر راهش به جایی بکر منتهی می‌شود
من شهری می‌سازم برای تو و من

Keiner weiß mehr wie er aussieht
oder wie er heißt
alle sind hier auf der Flucht
die Tränen sind aus Eis

دیگر هیچ کس نمی‌داند او چطور به نظر می‌رسد
یا نام او چیست
اینجا همه عجله دارند
اشک‌ها از یخ است

Es muss doch auch anders gehn
so geht das nicht weiter
wo find ich Halt wo find ich Schutz
der Himmel is aus Blei hier

این باید طور دیگری باشد
این دیگر پیش نمی‌رود
کجا حمایت را خواهم یافت, کجا سر پناه خواهم یافت
اینجا اسمان از سرب است

Ich geb keine Antwort mehr
auf die falschen Fragen
die Zeit is rasend schnell verspielt
und das Glück muss man jagen
من جوابی نمی‌دهم
به سوالات استباه
زمان به سرعت هدر می‌شود
و تو باید شادی را دنبال کنی

Ich bau ne Stadt für dich aus Glas und Gold und Stein
Jede Strasse die hinausführt führt auch wieder rein
ich bau eine Stadt für dich und für mich
(2x)

من برای تو شهری می‌سازم از شیشه و طلا و سنگ
هر راهش به جایی بکر منتهی می‌شود
من شهری می‌سازم برای تو و من

Eine Stadt in der es keine Angst gibt, nur Vertraun
wo wir die Mauern aus Gier und Verächtlichkeit abbaun
wo das Licht sich schnell legt, das Wasser hängt
wo jedes Morgenrot und jeder Traum sich lohnt
und für jeden Blick durch Zeit und Raum in unsre Herzen fliegt

شهری که در آن ترسی نیست, فقط اعتماد
جایی که بر روی حرص و خفت دیوار می‌کشیم
جایی که خورشید جایی غروب می‌کند که آب باشد
جایی که هر طلوع و هر رویا با ارزش است
و برای فکر هر کس جا و زمان در قلب ما هست

Ich bau ne Stadt für dich aus Glas und Gold und Stein
Jede Strasse die hinausführt führt auch wieder rein
ich bau eine Stadt für dich und für mich
(2x)

من برای تو شهری می‌سازم از شیشه و طلا و سنگ
هر راهش به جایی بکر منتهی می‌شود
من شهری می‌سازم برای تو و من





:: بازدید از این مطلب : 193
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
تاریخ انتشار : سه شنبه 12 بهمن 1389 | نظرات ()
مطالب مرتبط با این پست
لیست
می توانید دیدگاه خود را بنویسید


نام
آدرس ایمیل
وب سایت/بلاگ
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

آپلود عکس دلخواه: